برای آموختن سخن گفتن به دو سال زمان نیاز است ولی برای آموختن سکوت پنجاه سال...!
learning silence پارک شهر.بلاگ.آی آر
تورا دیر یافتم...
تو را دیر شناختم...
تو همان اشرف مخلوقی هستی که خدا به زمین هدیه داد...
ومن چقدر ناسپاسش بودم...
تو همان آسمانی بمان...
زمین جای کوچکی است....
همه چیز تکرار همین صحنه است. اینکه مادر داد می زند و من دود سیگار را می دهم توی صورتت تا بلندتر نفس بکشی و با چشمهایت بخواهی دوباره این صحنه تکرار شود . من ، سیگار دیگری را بردارم و بگذارم گوشه ی لبم. نفسم را بدهم تو و یک بار دیگر دود را بریزم سمت تو و دوباره صدای مادر. بلند تر از قبل. که صدایم بزند گیس بریده و تو بخندی.
برای خواندن ادامه داستان دعوتید
همیشه از فاصله ها گله میکنیم شاید یادمان رفته که در مشق های کودکی برای فهمیدن کلمات کمی
فاصله هم لازم بود!