پارک شهر parkeshahr

سایت فرهنگی ، ادبی،اجتماعی ................ "روزمره گی آفت است. سعی کنیم هر روز یک کلمه جدید بیاموزیم."

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

((این.... مجهز به دوربین مداربسته می باشد! ))

دیروز داشتم به مکانی وارد میشدم که مثل خیلی مکان های دیگر روی تابلویی نوشته شده بود: 

توجه  توجه  این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد

چیزی شبیه این که من درست کردم:


   اما یک آدم ظریف و صاحب دلی ،کلمه "مکان" را با خودکار خط زده و به جای آن نوشته بود"جهان"  ، و معنی ژرفی پیدا کرده بود(مانند جمله: عالم محضر خداست...)


پس من هم اینطور درست کردم:


تاسف بار اینکه، ازتابلوی اول بیشتر از تابلوی دوم حساب می بریم!

  م.ر.ندیم پور

۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۴۳ ۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور

داستان: تابلوی شام آخر

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر", دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند, تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند.

 

روزی دریک مراسم همسُرایی(سرودخوانی جمعی), تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از جوانان همسُرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت.سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند, دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی, گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند, نسخه برداری کرد.

 

وقتی کارش تمام شد گدا, که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود, چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید, و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل, پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسُرایی آواز می خواندم , زندگی پراز روً یایی داشتم, هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی بشوم!."

 

”می توان گفت: نیکی و بدی دورروی یک سکه هستند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.”

پائولو کوئیلو

تابلوی شام آخر- لئوناردو داوینچی 

۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۶ ۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور