🌒 مصائب حاجی ! 


✍️ محمد حسین کریمی پور در کانال تلگرامی خود نوشت:


👈دیشب خواب دیدم قیامت است ونوبت حساب من رسیده.کارم را بلدبودم . گفتم: ”من اهل زیارت وارث بوده ام. نَبایَست یه فرقی با این جماعت بکنم؟” گفتند آیادوست داری تو را باهمین زیارت شریف،بسنجیم؟گل از گلم شکفت :”  اوس کریم! ناز شستت! این دنیا هم حاجیت، افتاد تو خط ویژه!”


🌾 گفتند با کدام فراز زیارت تو را بسنجیم؟ الله بختکی دستم را گذاشتم یک جای صفحه و‌ خواندم:..وَلَعَنَ اللهُ اُمَةً سَمِعت بِذلک فَرَضِیَت به".گفتند معنایش را می فهمی؟ جواب دادم: “بعـله! پیر غلام هیأت ایم. اَلبَت می فـهمم. اعلام برائت ازاوناییه که درکربلا نبودن،اما وقتی قصه ظلم برحسین (ع) رو شنفتن، قلبا راضی بودن.


🌾” پرسیدند چـه تقـصیر داشته اند وقتی تابع شیوخ و فـقیهان و قضات بنی امیه بودندکه بینشان اصحاب و‌تابعین هم بود؟ گفتم:“اینابهونه س! پس حجت عقل را واس چی به آدم دادن؟ “ گفتند درست فهمیده ای. با همین قاعده تو را می سنجیم. قند توی دلم آب شد. یک عمر پا منبری گری جواب داد و‌ خوب پیششان در آمده بودم‌.عرض کردم :”سلّمنا، برو ‌بریم!”


🌾تصویر زنده ای نشان دادند.سال ۵۹ درحلقه رفقای مسجد،یکی ازبچه ها مدعی بودخلخالی فلان هم محلی رابیگناه کشته واموالش رامصادره کرده و‌ زن و‌ دو طفلش، لنگ‌ نان شب اند.  مقتول را نمی شناختم امـا مثل همیشه حـرف آخر را من زدم: “انقلاب همینه. حکم قاضی شرع، حکم خداس. حقش بوده. مـام نَبایَست پشت تیر و طائفـه ضد انقـلاب در آییم". برق از چشم ملک‌ محاسب جست و‌ رویش سیاه شد. نه گذاشت و نه برداشت و‌ مشارکت در قتل  و غصب را پایم نوشت. آمـدم کـولی بازی در آورم، چنان اخـم مـوحشی کرد که زبانم بند آمد. 


🌾تا آمدم بجنبم، کلی سند ازحرکات،اعتقادات وافاضاتم دردنیا پخش کردند. در خون و‌ مال و‌ آبروی یک جمـاعت غـالبا غـریبه  و‌ ندرتا آشنا گرفتار شدم. در یک خروار اعدام و‌ ترور و‌ مصادره و‌شکنجه و آزار و غـارت و فساد و‌ هتک آبرو‌ و‌ اکل مال غیر،  پایم بند بود. از کتک خورهای اول انقـلاب تا  زندانیان له شده  تا سبزولک های لت و‌پارفتنه ۸۸ تا یک مشت زن و‌بچه پاپتی عرب خارجی علیه من ادعـای قتل و‌ خشونت داشتند. منی که در عمرم دست روی کسی بلند نکرده بودم!  افـاضاتم در باب سیاست بلاد ، کـاسبی آن ستـاد ، انحصـار این نهاد و سهـم از مـا بهتـران  از بودجه بیت المـال، دودمـانم را به باد داد. فقر و بیکاری و ورشکستگی و فحشاء و بدبختی یک کرور آدم را انداختند گردنم. 


🌾 یک سهمی از ترور و انفجار در اقـصی نقـاط عالم نصیب منی شد که در عمـرم یک تـرقه هـم در نکـرده ام. اَلبَت یک چیز هایی مثـل دوسیـه اسدالله شریک و باجناقم رو شد که جـای ناله نداشت. وقتی سکـته زد و‌ ششدانگ حجره ‌را برای من گذاشت، یک‌ باباکرم سیری رفته بودم که فیلمش را آن جا پخش کردند و ما این یک فقره را جَبراً گردن گرفتیم. 


🌾 باید اعتراض می کردم. آمـدم بگویم تابع علمـاء اسلام‌ بوده ام ، دیدم قبلا خودم با طـرح حجت عقل،  این راه را بسته ام. داد زدم : “تو این والذاریاتی که نشون می دین، مخلص نه آمر بوده ام نه فاعل و نه معاون! یه کاسب متشرع با آبـرو بـودم. برید خِـرّ مـجرمای  اصـلـی رو بچـسبین! پس کـو عـدالـتت خـدا؟ “ً. مستنداتی آوردند که نشان می داد من بدان فجایع  راضی بوده ، از مسبب دفاع کرده ، از ظلم تبری نجسته بل در حمـایت آن سنگ تمـام گذاشته و راه ظـالم را صـاف کرده بودم. گـفتم :” یعـنی کـل مصـائب دنیا روی کـاکل مخلص بوده؟”. ًوجـوه آمـران و‌ فـاعلان را آوردند. مجانی در دنیا سنگشان را به سینه زده بودم. جای آن بود آن جا جبران کنند. امـا گفتند بدون همراهی امثال من، کارشان پیش نمیرفته.مفت و‌مسلم پاسوز این چشم سفیدهاشده بودم. 


🌾 نسخـه ام را با همـان یک قـلم قاعـده “ظلـم را شنیـد و بدان راضی شد” پیچیدند، رفت پی کارش. یقه ام‌ را گـرفتند و‌ کشان کشان به سوی آتش می بردند که صدای آشنایی از قعر جهنم بلند شد:“مرد! پا شو.وقت نماز گذشت. نون هم نداریم. بگیر.” 


🌾 آقای مسجد می گوید خواب فدوی،  اضغاث الاحلام و‌ وساوس الشیطان بوده. می گوید رمـز نجات قیامت، تمسک به ولایت است و‌ کسی باید بترسد که ذوب در ولایت نباشد. 


🌾 آقام‌که شما باشی، غریبه که نیستی، کفاره مفصلم دادم‌، دلم اما آروم ‌نمی گیره. انگاری تو خیکم رخت میشورن. شوما که اهل کمالاتی، چی می گی؟  ها؟  


منبع  :   |  bit.ly/2JTQXxY

@SHENAKHT12