ما همیشه صداهای بلند را می شنویم،
پر رنگ ها را می بینیم،
سخت ها ودست نیافتنی ها را می خواهیم،
غافل از اینکه،
خوبان ، آسان می آیند،
بی رنگ می مانند،
و بی صدا می روند...
چندنفر از این افراد را می شناسید؟ دست کم، یکی را
اینجا بنویسید. h57
ما همیشه صداهای بلند را می شنویم،
پر رنگ ها را می بینیم،
سخت ها ودست نیافتنی ها را می خواهیم،
غافل از اینکه،
خوبان ، آسان می آیند،
بی رنگ می مانند،
و بی صدا می روند...
چندنفر از این افراد را می شناسید؟ دست کم، یکی را
اینجا بنویسید. h57
فرشته از سنگ پرسید:
چرا از خدا نمی خواهی
تو را انسان کند؟
سنگ پاسخ داد:
هنوز آنقدر سخت نشده ام !
آیا براستی انسان ، چنین است؟
آورده اند که وقتی مردی بود خیّاط ــ در عفاف و صلاح؛ و زنی داشت عفیفه، مستوره، و با جمال و کمال، و هرگز خیانتی از وی ظاهر نگشته بود.
روزی زن در پیش شوهر خود نشسته بود، و زبان به تطاول گشاده، و به سبیل ِ منّت یاد می کرد که: " تو قدر عفاف من چه دانی و قیمت صلاح من چه شناسی، که من در صلاح زبیدۀ وقت و رابعۀ عهدم ".
مرد گفت:" راست می گویی، امّا عفاف تو به نتیجۀ عفاف من است. چون من در حضرت آفریدگار راست باشم، او تو را در عصمت بدارد".
زن را خشم آمد، گفت:" هیچ کس زن را نگاه نتواند داشت، و اگر مرا وسیلت صلاح و عفّت نیستی، هر چه خواستمی بکردمی.
مرد گفت:" تو را اجازت دادم به هر جا که خواهی برو و هر چه می خواهی بکن".
زن، روز دیگر خود را بیاراست و از خانه برون شد، و تا به شب می گشت، و هیچ کس التفات به وی نکرد ــ مگر یک مرد گوشۀ چادر او بکشید و برفت.
چون شب در آمد، زن به خانه باز آمد. مرد گفت:" همه روز گردیدی و هیچ کس به تو التفات نکرد ــ مگر یک کس، و او نیز رها کرد.
زن گفت:" تو از کجا دیدی؟". مرد گفت:" من در خانه بودم، امّا من در عمر خود در هیچ زن نامحرم به چشم خیانت ننگریسته ام، مگر وقتی ــ در جوانی ــ گوشۀ چادر زنی را گرفته بودم، و در حال پشیمان شده رها کردم. دانستم اگر کسی قصد حرم من کند، بیش از این نباشد".
زن در پای شوهر افتاد و گفت:" مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف تو است".
جوامع الحکایات - محمد عوفی
===================================================
مطالبی که می خوانید گوشه ای ازمکالمات تلفنی واقعی ضبط شده در مراکز خدمات مشاوره مایکروسافت در انگلستان وامریکا است: (لطفا درادامه مطلب بخوانید):