پارک شهر parkeshahr

سایت فرهنگی ، ادبی،اجتماعی ................ "روزمره گی آفت است. سعی کنیم هر روز یک کلمه جدید بیاموزیم."

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

""" شعری امید دهنده و خاطره خانم دکتر """

گاهی یک تصویر گویای هزاران کلمه است و گاهی یک بیت شعر میتواند بیانگر همه احساس  انسان یا جوابی پرمعنا به مخاطبان باشد و گاه همین یک بیت شعر دهان به دهان میگردد و در رهگذر زمان تبدیل به ضرب المثل و پندارِ جامعه میشود و مانند باوری نسل به نسل منتقل میگردد.

این دو بیت که می خوانید دو بیت اول غزل "در اوج آرزو" اثر ماندگار استاد هوشنگ ابتهاج است که بهانۀ  آوردن این ابیات را خواهم گفت و در انتها غزل کامل را هم خواهید خواند:

   بگذار تا  از این  شب دشوار بگذریم

  وانگه چه مژده ها که به بام سحر بریم

  رود رونده سینه و سر می زند به سنگ

  یعنی بیا که ره بگشائیم  و بگذریم...

 چندسال پیش برای انجام پروژه ای به کلینیک خانم روانپزشکی رفته بودم ، در حین کار متوجه شدم دکوراتوری که برای کار دعوت شده بود همین ابیات فوق را بزرگ و بر روی پارچه مخمل مشکی در آورده  و با حوصله حروف آن را بر روی دیوار نقره ای رنگ می چسباند(تصور کنید چقدر زیبا بود). خانم دکتر که علاقه مرا نسبت به شعر میدانست نظر مرا در مورد این کار جویا شد و من ضمن تحسین انتخاب شعر و کار هنرمندی که داشت کار میکرد از او پرسیدم: حالا چرا این دو بیت شعر ابتهاج را انتخاب کردید؟

که خاطره ای مربوط به چندماه قبل را برایم بیان کرد که جا دارد عینا آن را بازگو کنم.

خانم دکتر گفت: چند ماه پیش یک پسر جوانی که وقت قبلی هم نگرفته بود به مطب من می آید و با اصرار از منشی تقاضا میکند که منتظر بماند تا با من ملاقات و مشکلش را مطرح کند. در مدتی که من با بیماری در اتاقم مشاوره داشتم  آن جوان در اتاق انتظار چشمش به همین ابیات که بصورت تابلویی کوچک به دیوار نصب کرده بودیم وبه دلایل زیاد به آن اعتقاد داشتم، می افتد و مدتی طولانی غرق در تماشا و مرور آن میشود. منشی تعریف میکرد که دیده بود این جوان چگونه مات ومبهوتِ تابلو شده بود و چشم ازآن بر نمیداشت. برای او دیدن این قبیل افراد و حالاتشان عادی بود ولی حرکت بعدی آن جوان غیر عادی بود. وی پس از خیره شدن طولانی به اشعار تابلو به یکباره به خود آمده و به منشی میگوید: من میروم.!  منشی میپرسد:چرا؟ شما که هنوز ویزیت نشده اید! پس آن همه اصرار برای چه بود؟ که جوان میگوید: من با همین اشعار جوابم را گرفتم و فهمیدم که چه باید بکنم.!

 حدود دو هفته پیش همان جوان با یک گلدان گل به مطبم آمد و تعریف کرد که چگونه پس از شکستهای بسیار و ناامیدی از ادامه زندگی با توصیه ی یکی از آشنایانش به مطب من می آید در حالیکه این کار را هم بیهوده میدانسته و خسته از همه ناکامی ها فقط به عنوان فرصتی برای درد دل به این ملاقات نگاه میکرده است. تا اینکه چشمش به این اشعار می افتد و با تفکر در سادگی شعر وپیام پرمعنایش ، بارقه های امید دهنده در این شعر را میابد و به خود آمده و تصمیم به شروعی دیگر میگیرد ومطب را ترک میکند و با اعتماد به نفسی احیا شده گام در جهت جبران مافات می گذارد و اتفاقا موفق هم میشود و ......

 "خانم دکتر اضافه کرد: من خودم به این قبیل اشعار فقط به عنوان شعر نگاه نمیکنم بلکه گاهی یک بیت شعر خوب میتواند دنیایی از رمز ورازها وراهکاری برای عبور از مشکلات و رسیدن به موفقیت ها باشد و کارِ چند جلسه مشاوره در شغل مرا هم انجام دهد مانند همین موردی که گفتم. بنا براین تصمیم گرفتم در بازسازی و توسعه ی مطب به کلینیک روانپزشکی ، برای دکور اتاق انتظار  به این شکل عمل کنم و این شعر را که خودم هم از آن انرژی میگیرم شعار اصلی این مکان قرار دهم و ...   "

حال که بهانه پست جدید وبلاگ را خواندید غزل کامل استاد هوشنگ ابتهاج به نام" در اوج آرزو" را خدمتتان ارائه میکنم:         م.ر. ندیم پور     h771

                                         ............................

در اوج آرزو

بگذار تا ازین شب دشوار بگذریم

وانگه چه مژده ها که به بام سحر بریم

رود رونده سینه و سر می زند به سنگ

 یعنی بیا که ره بگشاییم و بگذریم 

لعلی چکیده از دل ما بود و یاوه گشت 

 خون می خوریم باز که بازش بپروریم

ای روشن از جمال تو ایینه ی خیال 

 بنمای رخ که در نظرت نیز بنگریم 

 دریاب بال خسته ی جویندگان که ما 

 در اوج آرزو به هوای تو می پریم 

 پیمان شکن به راه ضلالت سپرده به 

 ما جز طریق عهد و وفای تو نسپریم 

 آن روز خوش کجاست که از طالع بلند 

بر هر کرانه پرتو مهرش بگستریم 

 بی روشنی پدید نیاید بهای دُر

 در ظلمت زمانه که داند چه گوهریم 

 آن لعل را که خاتم خورشید نقش اوست 

 دستی به خون دل ببریم و بر آوریم 

 ماییم "سایه" کز تک این دره ی کبود 

 خورشید را به قله ی زرفام می بریم       هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)

۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۷ ۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور

.... تبریک .....

ولادت با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام را تبریک وشادباش عرض میکنیم.

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۸ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور

..... به نمرات 19 و20 فرزندتان اعتماد نکنید! اصلا به هیچ چیز اعتماد نکنید!!.......

به گزارش خبرآنلاین، شیرزاد عبدالهی نوشت:
 
  بیش از 48 درصد دانش آموزان اجبارا باید در شاخه های کاردانش و فنی و حرفه ای تحصیل کنند


 اعتراضات اخیر دانش آموزان کلاس نهم و اولیای آنها نهایتا به عقب نشینی محدود ستاد هدایت تحصیلی منجر شد و  مسئولان آموزش و پرورش پذیرفتند که دانش آموزان را نباید به صورت اجباری به رشته کاردانش و فنی - حرفه ای بفرستند.  مسئولان رسما اعلام کردند که نمرات دوره اول متوسطه حبابدار است. سخنان جنجالی چندی پیش مدیرکل سابق شهر  تهران در باره سیستم امتحانات و لو رفتن سوالات امتحانی، گفت و گوهایی را در فضاهای مجازی و واقعی برانگیخت. البته  دلایل متفاوتی برای این بی اعتباری اعلام شد اما نتیجه یک چیز است : به نمره 19 و 20 بچه هایتان اعتماد نکنید. این نمره  ها واقعی نیستند. زمانی مدرسه دولتی خوب معنا داشت. زمانی نمره اعتبار داشت. حالا خانواده ها دربه در دنبال مدرسه  دولتی خوب می گردند و نمره هم بی اعتبار شده است.

 در کتاب های دبستان داستانی بود که دامداری آب در شیر می کرد و به مردم می فروخت. یک روز سیل آمد و گوسفندان او  را برد. دامدار از چوپان پرسیدکه این سیل از کجا آمد؟ چوپان به او گفت این همان آب هایی است که توی شیر می ریختی!  اظهار نظر مقامات آموزش و پرورش در باره نمره و امتحانات مانند سخن این چوپان است. مانند اعتراف زرگری است که بگوید،  طلایش را بامس مخلوط کرده است و عیار ندارد. مثل حرف صرافی است که بگوید نیمی از دلارهایش تقلبی است. در  گذشته معلمان می گفتند : "امتحان ناموس مدرسه است." اما حالا برخی مدیران مدارس جلوی چشم مسئولان اداری  برای بالابردن آمار قبولی، به معلمان فشار می آورند. برخی از مدیران هم که جسورترند خودشان در لیستها دست می برند.  برخی از دبیران هم نمره فروشی می کنند. برخی مدیران ستادی هم تماشا می کنند.

 زمانی نمره 20 اعتبار داشت. حتی بعضی معلمها به هیچ دانش اموزی 20 نمی دادند. اما حالا بچه های با معدل 19  راهنمایی سابق و متوسطه اول فعلی،در سال اول نظری مثل برگ خزان می ریزند و نهایتا راهی مراکز کاردانش می شوند و  امروز 80 درصد بچه های سوم متوسطه اول با در دست داشتن کارنامه های با معدل 18 و 19 و 20 با مسئولان هدایت  تحصیلی چانه می زنند که در شاخه نظری ثبت نام کنند. مدیر یک مدرسه می گوید: "دانش آموز با معدل زیر 19 را حتی  برای رشته علوم انسانی ثبت نام نمی کنم." آموزش و پرورش، بچه ها را یک ضرب با معدل های حبابدار تا کلاس نهم بالا  می آورد . در پایان تحصیلات عمومی (نهم )، مسئولان قلم بطلان بر کارنامه 9 ساله مجموعه وزارتخانه می کشند و اعلام  می کنند که نمره امتحانی و معدل اعتبار ندارد و مثل بورس تهران در دوره تورم ، "حبابدار" است.
 

 هفته گذشته معلوم شد که دانش آموزان سال سوم متوسطه اول (کلاس نهم )، که اول مهر ماه 95 وارد مقطع دوم متوسطه  می شوند در چه شاخه ای و رشته ای مجاز به ثبت نام هستند. تحصیلات دوره دوم متوسطه، نیمه تخصصی است و جهت  گیری شغلی آینده دانش آموزان را مشخص می کند. اما شیوه هدایت تحصیلی امسال ، اعتراض تعدادی از اولیا و دانش  آموزان را برانگیخت.درفرم های هدایت تحصیلی، 35درصد امتیازات به سوابق‌تحصیلی دانش‌آموز یعنی نمرات سه سال  متوسطه‌ اول تعلق می‌گیرد و ۶۵ درصد دیگر به بررسی‌های مشاوره‌ای که شامل شش بخش: نظر خود دانش‌آموز(۱۰%)،  نظر اولیای او (۵%)، نظر دبیران (۱۰%) و نظر مشاور (۱۰%) به علاوه‌ نمرات آزمون‌ سنجش استعداد (۱۵%) و آزمون‌  رغبت‌سنج (۱۵%) تعلق می گیرد.


 همه چیز روی کاغذ و در تئوری خوب و علمی است اما اجرای بد و بدون مقدمه طرح حتی داد مشاوران هم در آورده است.  برخی مشاوران مدارس، آزمون سنجش استعداد و آزمون رغبت سنج کنونی را فاقد روایی و اعتبار مناسب می دانند و از  قبل هشدار داده بودند که سهم کم نمرات دانش آموزان، باعث ایجاد نارضایتی دانش آموزان و اولیا می شود. استدلال آنها  این بودکه "اعتبار نمره در شرایط فعلی از بقیه فاکتورها بیشتر است." یک مشاور مدرسه پسرانه می گوید : "مهمترین  اشکالی که به طرح وارد هست بلاتکلیفی کارمندان، مدیران و مشاوران مدارس، اولیا و از همه مهمتر خود دانش آموزان  است." او با اشاره آمار بالای خودکشی در بین نوجوانان می گوید : "سنین نوجوانی بسیار حساس است و احتمال دچار  شدن بچه ها به آسیب های شدید روحی و در کنارش دست زدن به حرکات نامعقول و آسیب زا (خدای ناکرده تا حد  خودکشی) بسیار بالاست."

 اولیا می پرسند اصولا آموزش و پرورش به چه حقی می تواند دانش آموزی را ملزم به تحصیل درشاخه و رشته خاصی کندو  مسیر شغلی آینده او را به رغم نظر دانش آموز و خانواده اش تعیین کند؟ حالا آموزش و پرورش یک گام عقب نشسته و می  گوید اجباری در کار نیست اما همچنان برخی مدیران اصرار می ورزند که سهمیه بندی راباید برای تحقق اقتصاد مقاومتی و  اجرای سیاستهای اشتغال و پیاده کردن سند تحول و... اجرا کنیم. به گفته کفاش معاون پرورشی، وزیرآموزش و پرورش اجازه  داده تا در مناطقی که ستاد هدایت تحصیلی با مشکل مواجه است، انعطاف‌هایی درنظر گرفته شود و به این مناطق اجازه  دهند تا چند کلاس را در رشته‌های خاص ایجاد کنند.
 

 نمره در دوره اول متوسطه و به عبارتی دوره راهنمایی سابق کاملا بی اعتبار شده است. به گفته برخی مسئولان بیش از  80 درصد دانش آموزان دوره اول متوسطه معدل 18 به بالا دارند. ابوالفضل رحمانی مسئول مشاوره شهر تهران می گوید:  "طبق تجربه، نمرات داش‌آموزان در دوره‌ اول متوسطه دارای حباب است" او افزود: دانش‌آموزان پس از ورود به متوسطه دوم با  افت شدید تحصیلی روبرو می‌شوند. تا همین سال گذشته و براساس شیوه‌ سابق هدایت‌تحصیلی، درصدی از دانش‌آموزان  پس از ورود به شاخه‌ نظری و کسب نمرات ضعیف مجبور به تغییر رشته می‌شدند که این باعث سرخوردگی و کاهش اعتماد  به نفس دانش‌آموز حتی برای ادامه تحصیل در رشته‌های متناسب با توانایی‌اش می‌شد."
 
 او اضافه می کند: "دانش‌آموز با معدل ۲۰ تنها ۳۵٪ امتیاز از هدایت تحصیلی را کسب کرده است."
 به گفته برخی از اولیا دانش آموزانی با معدل 20 به شاخه کاردانش هدایت شده اند و دانش آموزی با معدل 13 اولویت اولش  رشته ریاضی است. پاسخ مسئولان این است : "منطقه به منطقه فرق می کند!" معلوم نیست وقتی که به اعتراف  مسئولان نمره و معدل تا این حد بی اعتبار است، چرا نمره را معیار ارتقا به کلاس بالاتر قرار داده اند ؟ دانشگاه ها و سازمان  سنجش وزارت علوم با چه اعتباری نمرات دانش آموزان در دوره متوسطه دوم را تا 35 درصد در گزینش دانش آموز اثرگذار کرده  اند ؟ وقتی یک مدیر آموزش و پرورش رسما نمره را حبابدار اعلام می کند چگونه می تواند اعتماد اولیا را به سایر شاخص  های هدایت تحصیلی جلب کند ؟

 چگونه می توان اثبات کرد که آزمون رغبت و آزمون سنجش استعداد و نظر دبیران و مشاور و حتی نظر خود دانش آموز فاقد  حباب است؟ چگونه می توان اولیا را قانع کرد که به نظر مشاور و نظر دبیر اعتماد کنند؟ مدیران آموزش و پرورش با اعتراف به  بی اعتباری نمره معدل ، کل پروسه هدایت تحصیلی و حتی تاثیر 35 درصدی معدل داوطلبان در گزینش دانشجو را بی اعتبار  کرده اند.

 مدیر مدرسه ای به درستی می گفت : " تورم در رشته تجربی دختران و ریاضی پسران یک نوع اسراف منابع انسانی  است،یک خیاط ماهر و یک آشپز خلاق ، درامدش از یه مهندس متوسط خیلی بالاتر است." این حرف به طورکلی حرف  درستی است . اما آیا فضای مراکز کاردانش اجازه می دهد یک کودک علاقمند به آشپزی، اهداف شغلی خود را تعقیب کند؟  آیا امکانات کافی و مربیان ورزیده در هنرستانها و مراکز کاردانش وجود دارد؟ آیا فضای اخلاقی و رفتاری حاکم بر این مراکز ،  چنین زمینه ای را فراهم می کند؟ فراوانی آسیب های اجتماعی و رفتارهای ناهنجار در این مراکز به نوجوان این فرصت را  می دهد که اصلا به آشپزی و خیاطی فکر کند؟ به گفته برخی هنرآموزان، 90 درصد وقت هنرآموز صرف مسایل حاشیه ای در  کلاس و کارگاه می شود.

 اداره مشاوره تحصیلی مناطق که عهده دار هدایت تحصیلی دانش آموزان است زیر مجموعه معاونت پرورشی وزارتخانه  است. مدیران آموزش و پرورش اصرار دارند که دانش آموزان در انتخاب رشته تحصیلی اجباری ندارند و به عبارتی آموزش و  پرورش به زور کسی را به رشته کاردانش نمی فرستد.اما در عین حال بر اجرای روش خود تاکید دارند. مسعود شکوهی  مدیرکل امور تربیتی و مشاوره وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به پرسشی پیرامون نحوه رسیدگی به اعتراضات دانش آموزان  می گوید: "قرار بر این شده است تا دانش آموزانی که به نتایج هدایت تحصیلی معترض هستندبه منظور بررسی و حل  مشکل خود به کمیته‌های هدایت تحصیلی مستقر در مناطق آموزش و پرورش مراجعه کنند." آیا اعتراضات دانش آموزان  نتیجه می دهد ؟

 حمید رضا کفاش معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش با اشاره به جلسه روز سه شنبه 5 تیرماه وزیرآموزش و پرورش با  اعضای کمیسیون آموزش مجلس گفت: "چنانچه دانش آموزان یا خانواده‌های آنان در فرایند هدایت تحصیلی با مشکلی مواجه شده باشند می توانند برای بررسی و حل مشکل خود به کمیته‌های هدایت تحصیلی مستقر در مناطق آموزش و  پرورش مراجعه کنند." با این حال تاکید کرد : "هدایت تحصیلی دانش آموزان بر اساس یک فرایند صد امتیازی که در آن تمام  جنبه های تحصیلی ، استعداد و رغبت و تمایل دانش آموزان و نظرات اولیاء، معلمان و مشاوران در آن لحاظ شده است انجام  می شود." اما نکته کلیدی سخنان معاون پرورشی این بود که "هدایت تحصیلی بر اساس سیاست توزیع متوازن رشته‌های  تحصیلی صورت می گیرد."

 معنای دقیق توزیع متوازن، تعیین سهمیه شاخه ها و رشته ها از پیش توسط مسئولان آموزش و پرورش است. سهم شاخه  کاردانش 28 درصد، فنی ‌و حرفه‌ای 20.26 درصد و سهم شاخه نظری 51.74 درصد تعیین ‌شده است. به عبارتی نیمی از  دانش آموزان باید دنبال یاد گرفتن حرفه ای برای ورود به بازارکار اشباع شده به عنوان کارگر ماهر باشند. پرسش این است که  معیار این سهمیه بندی چیست؟ مصطفی آذرکیش مدیرکل دفتر آموزش‌های کاردانش وزارت آموزش‌وپرورش می گوید :  "قانون تکلیف کرده است که برقراری توازن در رشته‌های مختلف باید انجام شود." وی در ادامه به بند 2 سیاست‌های کلی  اشتغال ابلاغی مقام معظم رهبری، بندهایی از سند تحول بنیادین و ماده 19 قانون برنامه پنجم توسعه و بند 76  سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، به عنوان تکالیف قانونی برای سهمیه بندی دانش اموزان تاکید می کند.

 وقتی آموزش و پرورش به دانش آموزی که خود و خانواده اش تمایل دارند در رشته تجربی تحصیل کند، بر اساس معیارهای  رسمی تکلیف می کنند که به شاخه کاردانش برود، موظف است که فضا، امکانات و نیروی انسانی مناسب برای مهارت  آموزی و صیانت و حفاظت از این کودک را در محیط جدید فراهم کند.در همان بند 2 سیاست‌های کلی اشتغال ابلاغی مقام  معظم رهبری که این مسئول به آن استناد کرده بود ، بر "جلب همکاری بنگاه های اقتصادی جهت استفاده از ظرفیت آنها  برای مهارت آموزی" تاکید شده است. آیا آموزش و پرورش به این بخش از تکالیف هم عمل کرده و می کند؟ اینکه دانش  آموزان را از شاخه نظری به فنی - حرفه ای و کاردانش هدایت کنیم، به تنهایی کافی نیست. باید شرایط حرفه آموزی را هم  در هنرستانها و مراکز کاردانش فراهم کنیم و گرنه نوعی از سربازکردن دانش آموزان است. به جای اجبار باید رغبت ایجاد کرد.

.......................................................................................................................................................

۲۰ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور

خواهی که شود دل تو چون آئینه ...

یادش بخیر و خدایش رحمت کند ، پیر فرزانه ای بود که همیشه ذکر لبش این ابیات بود و تا بود به آن عمل می کرد:


 خواهی که شود دل تو چون آیینه
 دَه  چیز برون کن ز درون  سینه
 حرص و حسد و بخل و حرام و غیبت
 کبر و غضب و رِیب و ریا و کینه
 که البته اصل رباعی از خاقانی است با پس و پیش شدن لغات بیت دوم ، که مهم معنا و مفهوم شعر است:    خواهی که شود دل تو چون آیینه
            ده چیز برون کن از درون سینه
            حرص و دغل و بخل و حرام وغیبت
            بغض و حسد و کبر و ریا و کینه

    باشد که ما هم بدان عمل کنیم.
۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۴ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور

خدا از زبان ملا صدرا

خدا از زبان ملاصدرا

                          

ملاصدرا می گوید:


خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدر می شود و مادر
محتاجان برادری را برادر می شود
عقیمان را طفل می شود
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را...
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند

مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟؟؟
"آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟

                 باتشکرازآقامجید   منبع وبلاگ:ismqrn.blogfa.com

۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۱ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد رضا ندیم پور