درپی اعلام نتیجه انتخابات ،  از سوی به اصطلاح اصولگرایان مطالبی تند و بعضا توهین آمیزدر واکنش به پیروزی آقای روحانی و خطاب به مردم منتشر میشود و درآن مردم را بخاطر انتخابشان مورد نکوهش قرار میدهند این مقاله خطاب به آنهاست تا شاید کمی تدبر کنند و بابت عدم توفیقشان، ایراد را در خودشان جستجو کنند:

ای برادر عزیز!

نوشته هایی را  نشر میدهی سراسر توهین که نوشته شما نیست، میدانم!

دلگیر نتیجه انتخابات هستی، میدانم!

نگران عاقبت کاری، میدانم!

از نمایندگانتان که قرار بود دعواهایشان را کنار بگذارند و فضا را عوض کنند،مأیوس شدی، میدانم!

احساس میکنی در میان اکثریت فریب خورده، در اقلیتی، میدانم!

اما،

این را هم میدانم که در اقلیت قرار گرفتن، بواسطه ادبیات  توهین به جمع و دیگران(مانند نوشتاری که فرستادی) ، ناگزیر است!

و این را میدانم آنچه را شما باور کرده ای، لزوما باور همگان نباید باشد. باور زمانی شکل میگیرد و بالنده میشود که از روی تشخیص ، و تشخیص ، توسط معیارها پدید آید.

واین را میدانم و دیده ام که اگر معیارها را  ملوث کنی، قطعا تشخیص، به خطا میرود و آنگاه بر اثر نبود آگاهی و برمدار تکرار، باورها سقوط میکند.

باورها هرگز به ارزش تبدیل نمیشود! بلکه ارزشها براساس عملکرد درست ما تبدیل به باوری ارزشی میشود که میتوان به نسلهای بعد منتقل کرد.

ما را به فضای ۸۸ بردی. ولی من شما را به فضای عقبتر از آن به قبل از انقلاب میبرم که اگر سن شما هم اقتضا نکند، ولی خواندنش مفید است. آنزمان که همه قشرها برای اصل مبارزه ارزش !  قائل بودند و باور شان بود که هدف والا ارزش مبارزه دارد! و این براساس تشخیصشان و برمبنای ملاکهای موجود، شکل گرفته بود.

ملاک مردم،  رهبران مبارزه و اعتقادات آنها وعملکردشان بود. صداقت در ایده و گفتار و رفتارشان همه گروهها را متقاعد کرده بود که باید برای هدفشان از یکسری عقایدشان کوتاه بیایند. اقشاری از مذهبیون گرفته تا چریکهای فدایی و ملی گراها و ... با انواع ظواهر از ریشو تا تیغ زده از عادی تا هیپی و از بی حجاب تا باحجاب و آخوند تا کراواتی و غیره، همه و همه در مبارزه شرکت داشتند . 

طیفهای عقیدتی مختلفی گرد منبر و سخنرانیهای مرحوم طالقانی(اعلی الله مقامه) می نشستند که که اگر بدانید، با باور فعلیتان، قطعا حکم به کفرشان می دهید. اما گفتار و رفتار سراسر پدرانه و صادقانه طالقانی (و طالقانی ها)معجزه ای بود در جذب حداکثری و ارشاد و تربیت نیروهای با استعداد.

 طالقانی در عین ارشاد وبیان ارزشهای دینی و انسانی ، نه خود را اصولگرا ! به این شکل مینامید، نه عقاید و ظاهر دیگران را به سخره میگرفت و نه بی حجاب و کراواتی را کافر می دانست!

آنزمان وعاظ دینی بزرگی چون مرحوم فلسفی و کافی ره  هم بودند که در آن جامعه مانند طالقانی، بدنبال بیان  ارزشهای دینی و جذب حداکثری بودند و موفق هم عمل میکردند. ولی نه فلسفی نه کافی و نه طالقانی جامعه و مردمی که در آن مصرف مشروب و رقص و بی حجابی و فضای فرهنگی بی بند و باری فراوان بود را کافر نمی نامیدند، و برعکس با عملکرد صادقانه و درست ارزشها را در جامعه تبلیغ کرده و استعداد فطری خداجوی باللقوه هر انسانی را  به فعل در می آوردند(به اصطلاح تو خط می آوردند). کمی پایینتر از مهدیه فعلی میخانه ای بود که یکبار هم کافی ره ، به مردم نگفت آن را آتش بزنند بلکه بواسطه رفتار درستش که مردم او را باور! داشتند، توانست با کلام آنجا را تعطیل کند!

چه چیزی در حال وقوع بود که طالقانی ها جامعه خود را رها نکردند و با استفاده از همه ظرفیتها ، ارزشهایی را در باور مردم ، می نشاندند که نه تنها منجر به تربیت نیروهای متدین شد ، بلکه پشتوانه ای برای دفاع از میهن و انقلاب در زمان جنگ شدند!

این نیروهای ارزشی از دل همان جامعه مبتلا به انواع فساد بیرون آمده بودند و باورهایی عمیقا الهی و میهنی داشتند.نیروهایی که ملاک تشخیص ارزشها را با عملکرد اصولی و صادقانه طالقانی ها ، سنجیده بودند و به باوری رسیده بودند که هیچ طوفان نیرنگی هم تغییرشان نمی داد .نسلی بودند که پشتوانه تربیتی مکتبیشان اجازه نمی داد افراد گمراه شده را تکفیر کنند و یا بخاطر مجاهدتشان برای همه اقشار جامعه، طلبکار کسی باشند!

اما از آنجا که در یک انقلاب، تحت هیجانات و نبود پشتوانه عقلانی در برخی افراد، جریانهای افراطی و تندرو بوجود می آیند، خود به خود زمینه تنفر از عملکردشان در ذهن قاطبه مردم را ایجاد میکنند و اگر این افراد در خلا حاکمیت عقل وقانون بتوانند در حکومت نفوذ کنند، آنگاه عملکرد افراط گرایانه شان در ذهن مردم تبدیل به باوری نفرت گونه از انقلاب و انقلابیون میشود چون  در نظر مردم ملاک تشخیص افراط گرایی اینسان شکل گرفته و پس از آن در هر برهه از زمان حکومتی یا دولتی و هوادارانشان را ببینند، همان باور نفرت گونه آنها را وادار به قضاوت میکند.

سالها از آنزمان گذشته. از آنزمانی که گفتمان طالقانی ملاک ومعیار تشخیص یک ارزش از یک ضد ارزش بود.(عامدا از دیگر رهبران و فرماندهان انقلاب نام نبردم تا دیدتان را بر این بخش متمرکز کنم)

نفوذی ها از همان اوان پیروزی انقلاب با گفتمان ارزشی ظاهری درآن نفوذ کرده بودند و دنباله رو متحجرانی بودند که تعریفشان از دین اسلام، تعریف فرقانی ها بود. تا حدی که دست به تصفیه و حذف رهبران اصیل انقلاب زدند ، که قرائتشان از دین و ارزشها ، با این خشک مغزها متفاوت بود. پس از آن ، این جماعت به شکل دیگری در نقش عالم به  باورهای امثال طالقانی( اسلام رحمانی  ) حمله میکردند و مردم را از باورهای دینی دورتر وبذر نفرت و انزجار از دین را پراکنده میکردند و باعث دفع حداکثری میشدند تا جایی که بنیان گذار انقلاب، خمینی کبیر ره را برای فتوای مترقی در باب بلا اشکال بودن  خرید و فروش آلات موسیقی و بازی شطرنج، تکفیر کرده و فریاد وا اسلاما بلند کردند( متاسفانه رهبر آن جماعت امروز بیش از همه سنگ خمینی کبیر را به سینه میزند و مردم رافریب میدهد)

آن جریان در بدنه انقلاب نفوذ کرده بود و لابلای شخصیتهای اصیل انقلابی ، خودنمایی میکردند و صاحب مناصب مهم هم شده بودند و هرکس را که به عملکردشان انتقاد میکرد، مخالف انقلاب و نظام و عامل دشمن معرفی میکردند .

آنها بین اقشار مختلف مردم با خودشان مرزبندی ایجاد کرده و خودی و غیر خودی قایل شدند! و همین زمینه دور شدن تدریجی مردم از شعارهای اصلی انقلاب و ایجاد نفرت از گفتمان افراطی این گروه شد.

بامرزبندی های گفته شده، از هر تعبیری برای راندن و منزوی کردن مردم و نیروهای اصیل انقلابی  استفاده میکردند. یک روز قیاس مخالفانشان به یزید ، یا طلحه و زبیر یا اشعری  و ...  و یک روز قیاس به بی بی سی و اسراییل.

اینجا دوباره جای خالی گفتمان طالقانی حس میشود. نسل جوان بدنیا آمده در حین جنگ و بعد از جنگ، دیگر این گفتمان توهین آمیز افراطیون را نمی پذیرفت و چون پاسخ انتقاداتش را با خشونت دریافت میکرد، به انتخابات پناه میبرد تا شاید به روش دموکراتیک که کم هزینه تر از انقلاب بود! بتواند حرفش را بزند بدون آنکه انگ مزدور و جاسوس  نفوذی بیگانه بر او بزنند. قطعا در همه این سالها دشمنان انقلاب و کشور از پای ننشسته بودند و همیشه برای ایجاد تفرقه و فرسایش نیروها، از یک حربه کهنه ولی موثر یعنی جانب داری از یک طرف ناراضی کشمکشها ، استفاده میکرده اند.

عملکرد جریان گفته شده که با هیچکدام از اهداف اولیه رهبران و مبارزین انقلاب همخوانی نداشت و در ایجاد انحراف از مواضع اولیه نقش مهمی ایفا کرده بود، زمینه را برای بروز  نارضایتی عمومی فراهم میکرد. انقلاب شد که دیگر زندانی سیاسی نداشته باشیم، اما به دلایل و بهانه های مختلف به جای پاسخگویی به مردم، از انها مخالف ، جاسوس، برانداز و و و .. درست کرده ودوباره زندانی سیاسی  درست کردند. اکنون دیگر معیار های انقلابی بودن لوث شده و مرزبندی خودی و غیرخودی بودن جای معیارهای اولیه را گرفته بود و تمام بندهای قانون اساسی در آزادی های مدنی  وحق ابراز عقیده برای هرشهروند، نادیده گرفته میشد.یعنی باورهای ارزشی انقلاب که در بوجود آمدن قانون اساسی که میثاقی ملی بود، در حاشیه قرار گرفته و گفتمان تند و افراطی که متکلم وحده شده و هر منتقدی را در زمره مخالف و هر مخالفی را در زمره معاند تفسیر میکرد ، حاکم شده بود.

بگذریم

در. فضای دولت نهم و دهم این مرزبندیها شکل خطرناکی به خود گرفت بطوریکه منتقدین به عملکرد دولت را در جبهه خائنین و بدتر از آن در زمره دشمنان خداوند  ارزیابی میکردند. این دیگر اوج گفتمان افراطی بود و اینجا بود که هرچه سعی کردند در ذهن پرسشگر جوانان جا بیاندازند و بعنوان باور عمومی انقلابی بقبولانند، موفق نشدند و انزجار عمومی از این گفتمان که فقط خود راانقلابی ، مسلمان ، در خط ولایت ، وارزشی و بقیه را خائن( ولو اینکه میلیونها نفر باشند) 

میدانست، بیشتر شده بود. و آن فضای اعتراضی ۸۸ بوجود آمد و با رخنه معاندین واقعی در صفوف مردم، آنچه نباید میشد اتفاق افتاد. اکنون چند سالی از آن روزها گذشته و مردم خسته از افراطگریها با اصلاح غلطهای دیکته نوشته شده در آنزمان ، پا به عرصه دموکراتیک جدیدی از انتخابات برای رساندن کلامشان به گوشهای بسته گذاشته بودند. در سال۹۲ به گفتمان افراطی ،،نه،، گفتند  و با برگ رای در ریاست جمهوری و در مجلس حرفشان را به گوشهای بسته رساندند. تا جایی که امروز در ۹۶  دانشجویی در تریبون آزاد دانشگاه بیانیه ای خواند به این شرح: ،، برادر تند رو عزیزم!

ما مانند تو باتوم و شوکر و اسلحه نداریم. ما فقط با یک خودکار و یک برگ رای تو و باورت را به چالش میکشانیم و حرفمان را میزنیم!!!  ،، 


چگونه میتوان میلیونها نفر شهروند غالب  ایرانی را بخاطر انتخابشان ، فریب خورده نامید؟ فقط بخاطر آنچه را که شما می پسندید و آنها نه؟

چگونه میلیونها نفر را عامل دشمن میدانید فقط برای اینکه یک رسانه ای خارجی بدلخواه خودش از روند انتخابات گزارش تهیه میکند واخبار رقبای شما را پوشش میدهد و صدا و سیمای شما نه؟

چگونه به باور خوتان ، فقط  خود را متدین میدانید و میلیونها نفر که انتخابشان با شما فرق داشته را نه؟!!!

آیا وقت آن نرسیده که بنشینید و کلاهتان را قاضی کرده و باورهایتان را نقد کنید و به آسیب شناسی عدم مقبولیت و محبوبیت گفتمانتان  بیاندیشید؟

نظام ما قابلیتها و ظرفیتهای بسیاری دارد که میتواند در دایره خود همه اقشار و عقیده ها را جای دهد وتحت یک پرچم ویک قانون اساسی با همگان تعامل کند . هنر یک نظام هوشمند و مقتدر باید آنگونه باشد که بتواند معاند را به مخالف و مخالف را به منتقد ، و منتقد را به دوست تبدیل کند! و این همان اسلام رحمانی و سیره نبوی ص. است.

یاعلی مدد.

م.ر.ندیم پور‌   ۹۶/۲/۳۱.     parkeshahr.blog.ir